با درود  به هم میهن درد مندم
شگفت آوراست که این خاک  پاک بوده آلوده شده را اگربی دست غیبی چنین پابرجا و استوار بیبینید ؟ رویدادهایی که هرکجا ی این کره خاکی رخ دهد خاکش بر افلاک میشود دراینجا آب از آب تکان نمیخورد و دستهای غیبی همچنان مشغول فرمانروایی بر چاههایی هستند که از برکت سرهای تهی از مغزروزانه میلیلردها تومان نصیبشان می سازد و سرمایه نخستین آن نیز تنها یک برگ کاغذ و یک خودکاربوده  وامروز شنیده ام ملک معجزه گرپیوسته درحال گسترش است ابتدا یک چاه بود که از یمن اسقبال مردم تبدیل به دو چاه شد که خدای ناکرده محرمات زیرپا گذاشته نشود ودوم اینکه منشیهایی چند رتق و فتق اموررا بدست گرفته اند تا مردم بیسواد معطل نشوند وزود تر کارشان را ه بیفتد تا جا برای دیگران باز شود ُ بیاد دارم پیش از انقلاب زمان دانشجویی را که دانشگاه بغداد دعوتی از دانشجویان دانشگاه تهران کرده بود و بنده و چهارتن ازهمدوره ایهاهم از دانشکده حقوق  با تنی چند از دانشجویان دیگر دانشکده ها راهی بغداد و در زمان فراغت رهسپار نجف و کربلا و کاظمین شدیم د رنزدیکیهای بغداد چاهی را به ما نشان دادند و گفتند که زائران ایرانی به اینجا می آیند و ازاین چاه خاک می خرند و با خود بعنوان تربت در کیسه های کوچکی که همراه دارند  میبرند ُ پرسیدم خاک این چاه تمام نمیشود مسئول آنجا گفت که ما صبح زود پیش از باز شدن دربا گونیهای بزرگ از محلهای دیگر خاک میآوریم ودرچاه میریزیم  عمق چاه هم زیاد نیست و با چند کیسه بزرگ پر میشود ولی برای ما کاسبی خوبیست زیرا خاک را رایگان میآوریم وبابت هر کیسه کوچک وبزرگ که از دوسه قاشق تا پنج قاشق بیشتر نمیشود پول خوبی گیر می آوریم  ُ از اینهمه پس ماندگی ذهن هموطنانم در دل شرمنده شدم وبا خود گفتم « تا خر درجهان است مفلس در نمیماند» بیچاره بزرگان قلم بدست ما چقدر کوشیده اند که مردم را واداربه تفکر کنند نشده که نشده و سرانجام نیزآنچه پیش بینی نمیشد رخ داد و خران بر اندیشمندان فرمانروا شدند  ُ این اتفاق نادریست که در جهان رخ داده  وباید دو دستی چسبید و قدرش را دانست که در نوع خود بی نظیراست و میبینید که دستهای غیبی و چاههای غیبی چه ها که نمیکنند و در تمام شئون       همراه و یار و یاور غیب پرستان هستند تادرگسترش فرمانرواییشان در نمانند وسردنیارا کلاهی گشاد گذارند که کارشان و باورهایشان همه چشمها را خیره کرده است آیا نباید روزی صد آفرین نثارشان کرد ؟


جای آنست که خون موج زند در دل لعل              زین تغابن که خذف می شکند بازارش